شکست را چگونه تعريف مي کنند؟سعي كن عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چيزي كه به آن مينگري. دختري براي پدرش كه اسير جنگي بود نامه نوشت و از اوضاع نابسامان زندگي و مسائل پيرامون جنگ كه درگير آن بودند نوشت و پدر در جواب او نوشت: دخترم دو تا زنداني در زندان، يكي هر شب به ماه نگاه ميكند و ديگري به گل ولاي جلوي زندان. |
|
گفتند: شکست يعني تو يک انسان در هم شکسته اي!
گفت: نه ! شکست يعني من هنوز موفق نشده ام.
گفتند: شکست يعني تو هيچ کاري نکرده اي.
گفت: نه! شکست يعني من هنوز چيزي ياد نگرفته ام.
گفتند: شکست يعني تو يک آدم احمق بودي.
گفت: نه! شکست يعني من به اندازه کافي جرات و جسارت نداشته ام.
گفتند : شکست يعني تو ديگر به آن نمي رسي.
گفت : نه! شکست يعني مي بايد از راهي ديگر به سوي هدفم حرکت کنم.
گفتند : شکست يعني تو حقير و نادان هستي.
گفت : نه! شکست يعني من هنوز کامل نيستم.
گفتند: شکست يعني تو زندگيت را تلف کردي.
گفت : نه! شکست يعني من بهانه اي براي شروع کردن دارم.
گفتند: شکست يعني تو ديگر بايد تسليم شوي!
گفت : نه! شکست يعني من بايد بيشتر تلاش کنم.
اولين شرط لازم براي دستيابي به موفقيت، بكارگيري قواي ذهني و جسمي خود، بطور بيوقفه و خستگي ناپذير، در جهت حل يك مسئله ميباشد. (توماس اديسون)
+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۳۸۵ ساعت 7:25 توسط داوود
|
شکست را چگونه تعريف مي کنند؟